شیخ کلینى از ابو بصیر روایت کرده که گفت: داخل شد «امّ خالد معبدیّه» بر حضرت صادق علیه السّلام و من در خدمت آن حضرت بودم، عرض کرد فداى تو شوم همانا مرا فرو مى گیرد قرقره و صداها در شکم، و معالجه کردند طبیب هاى عراق مرا به آشامیدن «نبیذ» که یک قسم از شراب است با قاووت، و من از خوردن آن توقّف کردم و دانستم کراهت شما را از آن، پس دوست داشتم که از خود شما سؤال کنم از بابت آن.
آن حضرت فرمود: چه مانع شد تو را از خوردن آن؟
گفت: من در دین خود قلاده «آنچه بر گردن آویزان کنند، گلوبند.» طاعت تو را به گردن افکنده ام تا روز قیامت بگویم:جعفر بن محمّد علیه السّلام مرا امر کرد و مرا نهى کرد.
حضرت رو کرد به ابى بصیر و فرمود: اى ابا محمّد! آیا گوش نمى دهى به حرف این زن و مسائل او؟
پس فرمود به آن زن: نه به خدا اذن نمى دهم تو را در خوردن یک قطره از آن، همانا پشیمان خواهى شد از خوردن آن، وقتى که برسد جانت به اینجا و اشاره کرد به حنجره اش و سه دفعه فرمود این را، پس فرمود: آیا فهمیدى چه گفتم؟
ماخذ: منازل الآخره، ص: 28
بازدید امروز: 195
بازدید دیروز: 72
کل بازدیدها: 806979